to a oneself

to ʌ wʌnsɛlf


فارسی

1 عمومی:: اشتغال‌ ورزیدن‌، مشغول‌شدن‌، ساعی‌شدن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code